Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (5026 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
sponsor
U
مسئولیت راقبول کردن
sponsoring
U
مسئولیت راقبول کردن
sponsors
U
مسئولیت راقبول کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
collective guarantee
U
مسئولیت دسته جمعی مسئولیت تضامنی
I wI'll take up your bet .
U
شرط شما راقبول می کنم
One must take the bad with the good .
U
باید خوب وبدش راقبول کرد
To assume responsibility .
U
قبول مسئولیت کردن
karaite
U
عضو تیرهای ازیهودکه تنهانص توریه راقبول دارند....یعنی خوانندگان
to shuffle off responsibility
U
مسئولیت را ازخودسلب کردن بدوش ودیگری گذاردن
to shift off responsibility
U
مسئولیت را ازخودسلب کردن وبدوش دیگری گذاردن
pick up
U
واگذار کردن مسئولیت مهاریک بازیگر ازاد به کسی
custody
U
مسئولیت کنترل و انتقال ودسترسی به جنگ افزارها مسئولیت حفافت و کنترل جنگ افزارها و اسناد انها
trust
U
مسئولیت
trusted
U
مسئولیت
trusts
U
مسئولیت
menage
U
مسئولیت
burthen
U
مسئولیت
unresponsive
U
بی مسئولیت
onus
U
مسئولیت
responsibilities
U
مسئولیت
liability
U
مسئولیت
liabilities
U
مسئولیت
responsibility
U
مسئولیت
amenableness
U
مسئولیت
responsibly
U
با مسئولیت
liability to disease
U
مسئولیت
irresponsible
U
بی مسئولیت
onmy own responsibility
U
به مسئولیت خودم
imputability
U
مسئولیت اخلاقی
charge
U
بار مسئولیت
liability
U
الزام مسئولیت
implied trust
U
مسئولیت فرضی
area of responsibility
U
منطقه مسئولیت
loads
U
فشار مسئولیت
on one's shoulders
<idiom>
U
مسئولیت شخصی
liabilities
U
الزام مسئولیت
irresponsible
U
عاری از حس مسئولیت
sector of responsibility
U
منطقه مسئولیت
amenability
U
احساس مسئولیت
load
U
فشار مسئولیت
law of tort
U
مسئولیت مدنی
offices
U
مسئولیت احرازمقام
office
U
مسئولیت احرازمقام
responsible
U
مسئولیت دار
constructive trust
U
مسئولیت قهری
charges
U
بار مسئولیت
posts
U
مقام مسئولیت
posted
U
مقام مسئولیت
post-
U
مقام مسئولیت
post
U
مقام مسئولیت
product liability
U
مسئولیت محصول
primary interest
U
مسئولیت اصلی
in common
<idiom>
U
مسئولیت داشتن
irresponsibly
U
بدون حس مسئولیت
cark
U
بار مسئولیت
law of torts
U
قانون مسئولیت مدنی
law of tort
U
قانون مسئولیت مدنی
liability for damages
U
مسئولیت در برابر خسارت
perils
U
بیم زیان مسئولیت
peril
U
بیم زیان مسئولیت
irresponsibly
U
بدون داشتن مسئولیت
over worked man
U
مهره شطرنج پر مسئولیت
The responsibility lies with you.
U
مسئولیت با شما است.
unlimited company
U
شرکت با مسئولیت نامحدود
privity of contract
U
مسئولیت طرفین قرارداد
limited liability company
U
شرکت با مسئولیت محدود
without engagement
U
بدون تقبل مسئولیت
Responsibility weighed him down
U
بار مسئولیت کمرش را خم کرد
tied down
<idiom>
U
مسئولیت شغلی یا خانوادگی داشتن
up to someone to do something
<idiom>
U
مسئولیت مراقبت از چیزی را داشتن
disclaimers
U
رفع کننده ادعا یا مسئولیت
disclaimer
U
رفع کننده ادعا یا مسئولیت
pass the buck
<idiom>
U
مسئولیت خودرا به دیگری دادن
loose
U
از قید مسئولیت ازاد ساختن
amoral
U
بدون احساس مسئولیت اخلاقی
loosest
U
از قید مسئولیت ازاد ساختن
caveat subscriptor
U
مسئولیت به عهده عضو میباشد
What do I care?
U
چطور این مسئولیت من است؟
looser
U
از قید مسئولیت ازاد ساختن
solidarity
U
بهم پیوستگی مسئولیت مشترک
ignorance of law is no excuse
U
جهل به قانون رافع مسئولیت نیست
(in) charge of something
<idiom>
U
مسئولیت کار یاکسانی را به عهده داشتن
broad shoulders
U
نیروی باربری یا طاقت تحمل مسئولیت
to take the fall
[American English]
U
مسئولیت چیزی
[کاری یا خطایی]
را پذیرفتن
to take the fall for somebody
U
مسئولیت خطایی را بجای کسی پذیرفتن
sinecures
U
هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
see to it
<idiom>
U
مسئولیت انجام کاری را برعهده گرفتن
sinecure
U
هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
I wI'll do it on my own responsibility .
U
به مسئولیت خودم این کاررا خواهم کرد
to pass the buck to somebody
U
مسئولیت ناخوشایند
[تقصیر یا زحمت]
را به کسی دادن
to pass the buck
<idiom>
U
مسئولیت ناخوشایند
[تقصیر یا زحمت]
را به دیگری دادن
buck passer
U
شخصی که مسئولیت خود را بدیگران محول میکند
accountability
U
ذیحسابی مسئولیت نگهداری سوابق پولی و مالی
frankpledge
U
مسئولیت دسته جمعی افراد مالیات پرداز یک ناحیه
To wash ones hands of somebody (something).
U
دست از کسی (چیزی )شستن (قطع مسئولیت ورابطه )
One insust not step aside and diclaim responsibility .
U
نبا ید کنا ررفت واز خود سلب مسئولیت کرد
profit centre
U
قسمتی از سازمان که مسئولیت محاسبه هزینه هاو درامدها را به عهده دارد
misrepresentation
U
در CL وقتی قلب واقعیت میتواند در محدوده مسئولیت مدنی موضوع دعوی قرار گیرد که ناشی از عمد وقصد باشد تدلیس
limited company
U
شرکت با مسئولیت محدود شرکت سهامی
errors and omissions expected
U
باستثنای اشتباهات وچیزهایکه از قلم افتاده این عبارت روی صورت حسابهانوشته میشود و یعنی مسئولیت اشتباهات بعهده شرکت نمیباشد
sector
U
منطقه عمل منطقه مسئولیت
unlimited liability
U
بدهیهای نامحدود مسئولیت نامحدود
sectors
U
منطقه عمل منطقه مسئولیت
c & f
U
قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
exploits
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
preaches
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
infringe
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringed
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
sterilize
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringing
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
sterilizing
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilises
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
point
U
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
preached
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
sterilising
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilised
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
support
U
حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
exploit
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
crossest
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilizes
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilized
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
crosses
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crosser
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
cross
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
exploiting
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
preach
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
infringes
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
withstood
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstanding
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
timed
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
withstands
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
time
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
married under a contract unlimited perio
U
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
checks
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
checked
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
check
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
withstand
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
woos
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
woo
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
correcting
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
correct
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
corrects
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
to wipe out
U
پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
times
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
wooed
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
to use effort
U
کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
transliterate
U
عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن
surcharges
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharge
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
institutionalizes
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalises
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
cipher device
U
وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
exploit
U
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploits
U
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
Recent search history
Forum search
1
Potential
1
strong
1
To be capable of quoting
1
set the record straight
1
Arousing
1
pedal pamping
1
construed
1
این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1
meaning of taking law
1
Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com